حدود یک ماه از انتشار بازی Elden Ring میگذرد و طرفداران پر پروپاقرص استودیوی FromSoftware همچنان مشغول گشت و گذار در سرزمین The Lands Between و کشف اسرار بیشمارِ درون این بازی هستند. اما درحالی که دوستداران سبکِ مخصوص آقای «هیدتاکا میازاکی» (Hidetaka Miyazaki) از لحظات خود نهایت لذت را میبرند، بسیاری از گیمرها هنوز برای تجربه این بازی دو به شک هستند. آنها به وفور شنیدهاند که سری Dark Souls و امثال آن، به شدت سخت و بیرحم هستند. اما آیا Elden Ring بیش از حد سخت است؟ آیا بازیکنانی که ترجیح میدهند ساعات گیمینگ خود را بر خود جهنم نکنند، نمیتوانند عنوان Elden Ring را تجربه کنند؟ با این مطلب از اگزوگیم همراه باشید تا به بررسی این مسئله پرداخته و پاسخی منطقی برای این پرسش پیدا کنیم.
معرفی عناصر ساختاری آثار فرامسافتور
در ابتدا باید بررسی کنیم که بازی مورد نظر دقیقا در چه ژانری قرار میگیرد و دارای چه عناصر ساختاریای میباشد. بازی Elden Ring، همانند سری دارک سولز و بلادبورن، از ترکیب دو سبک «نقش آفرینی» و «مترویدونیا» ساخته شده است. این بازیها در بطن خود، عملا آثاری مترویدونیای سهبعدی هستند که دارای المانهای نقش آفرینی متعددی نیز میباشند. بدین صورت، هر بار که به استراحتگاه (همان Bonfireها و Site of Graceها) بروید و در آن جا استراحت کنید، میزان سلامتی و آیتمهای کلیدی شما مجددا پُر میشوند اما دشمنانی که کشته بودید هم زنده خواهند شد.
این مسئله شاید در ابتدا شبیه به یک چرخهی تکرار باشد که باید دوباره دشمنان پیشین را شکست دهید. اما شما با هر بار شکست دادن این دشمنان، نه تنها نقاط ضعف و محلهای قرارگیری آنها را یاد میگیرید و دفعهی بعدی با صدمه دیدنِ کمتری شکستشان میدهید، بلکه مقداری امتیاز (همان Soulها، Blood Echoها، و Runesها) نیز بدست میآورید که به وسیلهی آنها میتوانید شخصیت خود را Level Up کنید یا اسلحههایتان را آپگرید کنید. به صورت کلی، مکانیکهای بسیار مختلف و پیچیدهای در یکدیگر آمیختهاند که موجب خلق یک فرمول بسیار موفق و خارقالعاده شدهاند؛ فرمولی که لذتبخش، پاداشدهنده، و غیرخستهکننده است.
اما من بازیهای فرامسافتور متنفرم! آنها از ریشه مشکل دارند!
باید اعتراف کنم که من هم زمانی همین باور را داشتم! اولین تجربهی من با این بازیها، بسیار تصادفی بود. سالها پیش، من کاملا تصادفی و بر حسب وقوع یک سلسله اتفاقات مختلف، بازی Dark Souls (نسخه اول) را برای کامپیوتر خود خریدم. آن هم صرفا به دلیل اینکه تریلری که پیشتر از آن تماشا کرده بودم، جذاب به نظر میرسید و من هم عاشق بازیهای فانتزی باستانی بودم. اما پس از 10 دقیقه، فورا آن را کنار گذاشتم و عقیده داشتم که مکانیکهای بازی ناقص هستند! چرا مکانیک شمشیرزنی در بازی انقدر ضعیف است؟ چرا انیمیشنها انقدر مبتدی هستند؟ و صدها انتقاد دیگر که زادهی مقایسهی غیرمنطقی این بازی با سایر آثار صنعت گیم بودند. سالها بعد Dark Souls II را هم برروی Xbox 360 امتحان کردم و تنها یک ساعت در آن دوام آوردم.
اما در این حین سوالی مدام ذهنم را مشغول میکرد... چطور بازیای که من آن را «افتضاح» میپنداشتم، از نظر بسیاری از گیمرها «شاهکار» بود و برای بازیهای بعدی FromSoftware «نمیتوانستند صبر کنند»؟! مگر میشود که یک بازی برای غیرقابل تحمل و برای برخی دیگر شاهکار باشد؟ در آن زمان من Xbox One داشتم و تنها بازی فرامسافتوری که برای این کنسول در دسترس بود، عنوان Dark Souls II: Scholar of the First Sin بود. بنابراین من تصمیم گرفتم که این بازی را هر طور که شده به اتمام برسانم؛ یا از آن خوشم خواهد آمد یا با دلیل و مدرک بیشتری میتوانم ثابت کنم که این بازی، برخلاف طرفداران زیادی که دارد، یک بازی مزخرف است!
و در طول مسیر Dark Souls II بود که من عاشق فرمول فرامسافتور شدم! یک سال بعد، بازی Dark Souls 1 را به لطف قابلیت «بکوارد» (Backward Compatibility) کنسول Xbox One به پایان رساندم و کمی بعد Dark Souls III را نیز بازی کردم. راستش را بخواهید، یادم نمیآید که تا کنون چند بار این سری را به پایان رساندهام ولی صدها ساعت از عمرم را صرف تک تک این بازیها کردهام. اکنون هم دوستانه و صمیمانه از شما دعوت میکنم که خود را از تجربهی آثار FromSoftware دریغ نکنید؛ چون مطمئنم که اگر به آن فرصت دهید و در تجربهی آنها تلاش و استقامت به خرج دهید، مطمئنا عاشق این بازیها خواهید شد.
اما من انتظار ندارم که صرفا بخاطر گفتهی من و داستان زندگی بنده، این کار را انجام دهید. پس تا ادامه مطلب همراه باشید تا چند نکتهی کلیدی برای ارتباط برقرار کردن با این بازی ها را برایتان شرح دهم.
مشکل اول: همه چیز در Elden Ring گیجکننده است! به کجا باید بروم؟ چه کار باید انجام دهم؟
در Elden Ring مسیر داستانی به صورت مشخص جلوی شما قرار نخواهد گرفت؛ برروی نقشه علامتی ثبت نمیشود که به شما بگوید کجا بروید و چه کار کنید تا اتفاقات داستانی رخ دهند. بسیاری از نکات مهم گیمپلی هم به شما آموزش داده نمیشوند. درواقع، به جز ده دقیقهی ابتدایی که یک قسمت آموزشی ساده برای معرفی مکانیکهای بنیادین گیمپلی وجود دارد، هیچ جای دیگری چیزی به صورت مستقیم آموزش داده نخواهد شد. به صورت خلاصه میتوان گفت که بازیهای FromSoftware لقمهی آماده را در دهانتان نمیگذارند.
اما اشتباه نکنید. این اصلا بدان معنا نیست که این بازیها ظالم و بیرحم هستند و سازندگان از گمراه کردن شما لذت میبرند! درواقع اگر این چنین بود، طبیعتا این همه از بازیکنان نباید طرفداران این سبک میشدند؛ درست است؟ بگذارید یک مقدار شفاف سازی کنم: بازیهای FromSoftware «به صورت مستقیم» چیزی را به شما آموزش نمیدهند، اما تمام آنچه که باید بدانید را «به صورت غیرمستقیم» جلویتان قرار میدهند تا خودتان مکانیکهای مهم گیمپلی را کشف کنید! درواقع، اگر در محیطی لازم باشد که برای غلطه بر دشمنانی خاص، از آیتمهای به خصوصی استفاده کنید، سازندگان با پیامهای متداول این مسئله را به شما بازگو نمیکنند. بلکه آن آیتم را در آن محیط پخش میکنند. همچنین، اگر به قسمت Inventory بروید، میبینید که در قسمت توضیحات آن آیتم، نوشته شده که کاربرد این آیتم چیست و به چه دردی میخورد.
مثلا در Elden Ring ممکن است به سرزمینی بروید که مملوء از Rot (به معنای پوسیدگی) باشد. Rot یکی از عناصر موجود در Elden Ring است که همانند «سم» (Poison)، اگر به آن دچار شوید، میزان سلامتیتان برای مدت زمانی مشخص، به صورت مداوم کاهش خواهد یافت. در همین سرزمین، آیتمهایی پراکنده شدهاند که به کمک آنها، میتوانید بدن شخصیت خود را از Rot خلاص کنید و جلوی کاهش میزان سلامتی وی را بگیرید. فقط کافیست که وقتی این آیتم را پیدا کردید، توضیحات آن را در قسمت Inventory بخوانید و متوجه شوید که کاربردش بهبود بخشیدن Rot است.
یا مثلا مسیر کوئستهای اصلی و فرعی برروی نقشه یا در دنیای بازی اصلا مشخص نمیشوند. اما شخصیتهای موجود در بازی، بارها در دیالوگهایشان اشاره میکنند که باید به کجا رفته و چه کار کنید. در Elden Ring حتی شخصی وجود دارد که هر بار که با او صحبت میکنید، به شما میگوید که به کدام سرزمینها باید سفر کرده و با چه کسانی مبارزه کنید تا بتوانید در مسیر اصلی خط داستانی پیشروی کنید. فقط کافیست که کمی دقت به خرج دهید و عادت توقع داشتن از سازندگان برای اینکه همه چیز را صدبار در کنارههای صفحه به ما بگویند را کنار بگذارید؛ عادتی که در طی چند نسل اخیر به شدت همهگیرتر هم شده است.
راه حل پایانی در یک عبارت: تیزنگری بسیار بیشتر
مشکل دوم: باسفایتهای بازی بسیار سخت هستند! اصلا عادلانه نیستند!
اجازه دهید همین ابتدا یک نصیحت دوستانه بهتان کنم: در Elden Ring «مرگ» و «شکست» را بپذیرید؛ همانطور که در دنیای واقعی هم همین کار را میکنیم! شکست، یک امر طبیعی در دستیابی به موفقیت است و عملا رسیدن به موفقیت بدون پشت سر گذاشتن شکستهای متوالی غیرممکن است. در Elden Ring و هر بازی دیگری که توسط FromSoftware ساخته شده است، بارها و بارها خواهید مُرد تا بالاخره بتوانید از پسِ چالشها برآیید و به موفقیت برسید. پس سعی کنید این قضیه را بپذیرید و مُردن در بازی را به فال شکست مطلق نگیرید.
خبر خوب هم این است که «مرگ» در آثار فرامسافتور، برای آزار و اذیت شما نیست و سازندگان هرگز نمیخواهند میزان چالشی ارائه دهند که غلبه بر آن غیرممکن باشد. در بازار صنعت گیم، بازیهایی که از آثار فرامسافتور سختتر باشند، به وفور یافت میشوند؛ اما بسیاری از آنها فاقد «سختی منطقی» هستند. اما در بازیهای فرامسافتور، میزان چالش باسفایتها، مینیباسفایتها، و حتی دشمنان معمولی، کاملا منطقی است و گزینههای بسیار متعددی برای غلبه بر آنها برای شما تعبیه شدهاند. این مسئله در Elden Ring حتی بیشتر از آثار پیشین فرامسافتور یافت میشود!
در Elden Ring اگر در شکست یک باسفایت عاجز بمانید، به راحتی میتوانید به دنیای جهانباز آن برگشته و در قسمتهای دیگر بازی کاوش کنید تا هم کرکتر شما قویتر شود، هم آیتمهای بهتر و کاربردیتری بدست آورید، و هم تجربهی بیشتری برای غلبه بر برخی مسائل پیدا کنید. حتی اگر باز هم نتوانید باسفایت مورد نظر را شکست دهید، میتوانید از یک بازیکن آنلاین کمک بگیرید (استفاده از قابلیت کوآپ در بازی) تا او شما را در این نبرد همراهی کند. به شما قول میدهم که وقتی باسفایت مورد نظر را شکست دهید، حسی سرشار از لذت، موفقیت، و رضایت وجودتان را فرا خواهد گرفت که شبیه آن در کمتر بازیای یافت میشود.
راح حل پایانی در یک عبارت: شکیبایی و پایداری
مشکل سوم: من از داستان Elden Ring چیزی سر در نمیآورم!
احتمالا برایتان عجیب باشد اما این مسئله شاید سختترین بخش اکثر آثار فرامسافتور باشد! Elden Ring، همانند سری دارک سولز و بلادبورن، تقریبا فاقد روایت داستان مستقیم است و قصهی خود را از طریق روایت محیطی، دیالوگهای پراکنده و ساختار باسفایتها روایت میکند. شما برای درک اتفاقاتی که در جهان Elden Ring رخ داده و خط داستانی اصلی، باید به دقت به دیالوگهای تمامی شخصیتها گوش دهید، توضیحات آیتمها، شمشیرها، زرهها و غیره را با تیزبینی کامل بخوانید، و به ساختار محیطها و آنچه که اجسام برای گفتن دارند، خوب بنگرید.
حتی اگر در دور اول از بازی، داستان بازی را به صورت کامل درک نکردید هم ایرادی ندارد. در New Game Plus ، خیلی از جزئیات داستانی که بار اول به صورت پراکنده دریافت کرده بودید را کنار هم قرار خواهید داد و داستان بازی را بهتر متوجه خواهید شد. اگر به نکاتی که گفتیم، به خوبی توجه کنید، مطمئنا بخش زیادی از داستان اصلی را متوجه خواهید شد. تاثیرگذاری روایت محیطی و غیرمستقیم، در دراز مدت، میتواند بسیار بیشتر از قصههایی باشد که به صورت مستقیم برایتان روایت میشوند.
راح حل پایانی در یک عبارت: تیزبینی در دیالوگها، توضیحات آیتمها، و محیطها
نتیجهگیری
در مجموع، ساختههای استودیوی FromSoftware با هر بازی دیگری متفاوت هستند. آنها بسیاری از مکانیکهای کلیدی بازیهای دیگر را زیر سوال برده و از آنها پیروی نمیکنند؛ عناصری که بسیاری از ماها به وجود آنها عادت کردهایم. به همین دلیل هم هست که در ابتدا، سخت میتوانیم با عناوین این استودیو ارتباط برقرار کنیم. اما با کمی شکیبایی و بردباری، به راحتی میتوان بر تمامی چالشها و سختیهای جهانهای میازاکی غلبه کرد و به لذت و شوق حاصل از کسب موفقیت در این آثار دست یافت. بنابراین من هم از شما دعوت میکنم که به سرزمین The Lands Between بیایید، و از شکست و نومیری هراسی نداشته باشید، تا بتوانید یکی از شاهکارترین و بهترین بازیهای ویدئویی تمام عمرتان را تجربه کنید!
اگر به مطالعهی مقالات مرتبط با عنوان Elden Ring علاقهمند هستید، و یا دوست دارید پیش از شروع تجربه خود، اطلاعات بیشتری از این بازی کسب کنید، پیشنهاد میکنم که سایر مطالب اگزومگ در رابطه با بازی «الدن رینگ»، از جمله «جهان Elden Ring؛ انقلابی در سبک بازیهای جهانباز»، «تجربهی حس واقعی ماجراجویی در جهان Elden Ring»، و «قصهی آن اسکلت نشسته بر صخرههای Mt. Gelmir» را از دست ندهید!
برای ارسال دیدگاه ابتدا باید وارد شوید.