من این نظریه را دارم که بعضی از بازیها خیلی تلاش میکنند! Crackdown یکی از آن بازیها نیست. این بازی میداند که به شدت خنده دار است! داستان این بازی در فیلمهای اکشن دهه ۸۰ که "آرنولد شوارتزنگر" (Arnold Schwarzenegger) در آن بازی میکرد دیده میشود! شما در این بازی یک مامور مخصوص هستید که از نظر ژنتیکی دستکاری شدهاید و... نمیدانم، عدهای آدمهای بد و تبهکاران نیز وجود دارند که باید آنها را بکشید و تمام. درست عین یک فیلم اکشن دهه ۸۰، شما برای یک پلات و داستان فوقالعاده به اینجا نیامدید. شما صرفا مقداری فان و لذت میخواهید. این عنوان بسیار خالصانه این موضوع را تقدیم شما میکند و تعهد این بازی با هرج و مرج، منجر میشود تا شما Crackdown 3 را با بی احترامی به کنار بگذارید!
نمیدانم چطور است که Crackdown 3 در گیمپس میباشد ولی Crackdown خیر. این عنوان بهتر از آن است! قیمتش نیز در فروشگاه بسیار کم میباشد. هنگامی که بازی عرضه شد من ۴۰ دلار برایش پول دادم و من در آن زمان تنها یک دانش آموز بودم. احتمالا غذاهای زیادی را نخریدم و نخوردم تا بتوانم این بازی را بخرم و قطعا دوباره نیز این کار را میکنم. اصلا وقتی قرار است Orbهای زیادی را جمع کنید چه نیازی به غذا دارید؟
این عنوان در آن زمان بسیار تازه و منحصر به فرد بود و حتی امروزه هم همینطور است. صادقانه بگویم زیاد برایم سخت نیست که به دنبال تبهاکاران بروم. شاید به عنوان یک فیلم آرنولدی این عنوان اثر خوبی نمیشد ولی من مشکلی ندارم که اینور و آنور به دنبال Orbها بگردم. ۹۰ دقیقه تماشای این که آرنولد از برجی عظیم بالا میرود تا قبل از آخرین مانع همه چیز را خراب کند؟ دقیقا عین اثری کلاسیک و مدرن مثل آخرین فیلم Termintor!
جمع کردن Orbها بسیار اعتیاد آور بود. هربار که شما یکی را میگرفتید، قابلیتهای شما بسیار بهتر میشد و بله حالا شما میتوانستید سراغ Orbهایی بروید که دستیابی به آنها سختتر بود. تماشای این که در عرض چند دقیقه بهتر و بهتر میشوید و همیشه یک Orb بود تا بگیرید فوقالعاده بود و سپس متوه میشدید که ساعت ۳ صبح است و آن تکلیفی که فردا باید تحویل بدهید را شروع نکردید!
نهایت موفقیت شما Agency Tower بود. برجی بسیار بلند که نیازمند حداقل سه ستاره در Agility بود. چهار ستاره به شما پیشنهاد میشد، وگرنه باید پرشهایی بسیار دقیق میداشتید. من به یاد دارم که در سال ۲۰۰۷ وقتی از برج بالا میرفتم، استرس بسیاری داشتم و سپس تلفن همراهم زنگ خورد!
ناگهان بهترین دوسن من زنگ زد و باعث شد حواس پرت شود و این یعنی من به زمین افتادم و باید از اول آغاز می کردم! به محض این که تماس تمام شد، من دوباره به سراغ آن بخش رفتم. آن بخش بسیار پرتنش بود و هنگامی که به بالای برج رسیدم، از آن پریدم. زیرا بهترین کار همین بود! من برای این کار یک اچیومنت هم گرفتم و در سال ۲۰۰۷ اچیومنتها چیزی تازه و جذاب بودند.
بازیهای زیادی وجود دارند که میخواهند شما را در خود محبوس کرده و هی به سمت جمع آوری چیزی بکشند. این موضوع طبیعت بازیها میإاشد ولی Crackdown آن را طوری انجام داد که هیچ عنوانی نتوانسته است. این بازی طوری آیتمهای جمع آوری شونده را در اختیار شما قرار میداد که جمع آوریشان آسان بود و در عین حال چالشی کوچک داشت.
همچنین تعداد زیادی از این چیزها نیز در بازی دیده میشد ولی میشد میان هرکدام از آنها منطق خاصی را مشاهده کرد و حتی دستیابی به آنها بسیار جالبتر میشد و صرفا اینطور نبود که یک چیزی را جمع کنید تا صرفا یک چیزی را جمع کرده باشید! هیچ خریدهای درون برنامهای در آن زمان وجود نداشت که به شما کمک کند تا سریعا قابلیتهای خود را افزایش دهید و همه چیز به خود شما بستگی داشت تا به جست و حو بپردازید و ببینید میتوانید چه کارهایی را انجام دهید. من میتوانستم به راحتی بعد از ظهر جمعه خود را کاملا به این عنوان اختصاص دهم!
البته این حرفهای من میتواند تحت تاثیر مقدار زیادی نوستالژی نیز باشد و برای همین من دوباره بازی را چک کردم. من این عنوان را خریده و دوباره بازیاش کردم و سپس دوباره به سراغ Crackdown 3 رفتم. عنوان اصلی شما را به عمق میبرد. یک صدا به شما داستانی گنگ را میگوید ولی تمام چیزی که نیاز دارید، رفتن به مکان مورد نظر و زدن عدهای دشمن برای به دست آوردن آن منطقه است! مشت زدن آنها و استفاده از چند قابلیت مختلف با استفاده از Mini-Orbها تا بدانید مشتهایتان سنگین هستند نیز کاربردی میباشد. شما همچنین میتوانید به آنها شلیک کرده یا منفجرشان کنید. من اما به سرعت خودم را از این بازی دور کردم زیرا با وجود این که بسیار قدیمی است، میتواند به راحتی شما را معتاد خودش کند و من قطعا الان به همچین چیزی نیاز ندارم!
عنوان Crackdown 3 قشنگتر است. البته نه آنقدر قشنگ که از یک بازی ۳ ساله انتظار میرود ولی آنقدر تلاش میکند که شما دلتان برایش میسوزد. در ابتدای بازی شما باید یک بخش آموزشی پایه را بگذرانید. اما من نمیخواهم بخش آموزشی را بگذرانم! من تا همین الان هم مجبور شدهام میان چند مامور مختلف که هرکدام قابلیتهای مختلف خود را دارند انتخاب کنم. این چیزها واقعا لازم نیستند و باعث میشوند تا آن حس آزادی عنوان اصلی از بین برود. حتی میتوانم بگویم که این چیزها در ابتدا مقداری احمقانه به نظر میرسند. بازی اول در صورت خواست خودتان، شما را مستقیما در اعماق رها میکرد!
بازی دوم نیز وجود دارد و من وجودش را فراموش نکردم. فقط فراموش کرده بودم که چقدر کم بازیاش کردم ولی در کل این عنوان جذابیت عنوان اول و هایپ عنوان سوم را نداشت.
هنگامی که Crackdown 3 عرضه شد، مواردی وجود داشتند که میگفتند طراحی بازی قدیمی بوده و نیازمند نوآوری بیشتر است. من با این موضوع موافق نیستم. در ظاهر این حرف شاید منطقی باشد ولی باز هم نسخه اول سری باز هم جذاب است. Crackdown 3 هیچوقت نتوانست به آن جذابی باشد. Crackdown اما میدانست باید چه کار بکند و سراغ چیزهای فرعی مثل کمئوهای مشاهیر و بخش چندنفره و چیزهای دیگر نرفت.
عنوان Crackdown 3 با به همراه داشتن اشتراک Xbox Game Pass خوب توانست ما را قانع کند و Crackdown نیز آن زمان با یک کد بتای بخش چندنفره Halo 3 بسیاری را به خود جذب نمود. ولی باز هم نمیتوان مانع شگفتی نسخه اول شد. اگر بخواهم مثال بزنم، باید بگویم بازیهای ۱۶ بیتی هنوز جذاب به نظر میرسند زیرا از همان اول هم قرار نبود که فوقالعاده باشند ولی بازیهای ۳۲ بیتی، تنها چیزهای سه بعدی شلخته و پیچیده میباشند! Crackdown به خاطر این که در لحظه چیز خوبی بود، هنوز هم موقعیت خود را دارد و حتی ۱۵ سال بعد از عرضهاش نیز عنوانی بسیار جذاب است.
برای ارسال دیدگاه ابتدا باید وارد شوید.