متن زیر حاوی اسپویلر میباشد!
بازیهای ویدیویی از ابتدای تاریخشان، جزو یکی از درگیر کنندهترین و قابل تجسمترین نوع رسانهها محسوب میشدند و این موضوع با گذر زمان و پیشرفت تکنولوژی بیشتر و درگیر کنندهتر از قبل شده است. از همین رو، بازیهای ویدیویی اغلب شما را در نقش قهرمانان از خود گذشته و فداکار داستان قرار میدهند تا این دنیای فانتزی را هرچه بیشتر برای مخاطب جذابتر کنند. بازیهایی مانند Legend of Zelda، Castlevania، Super Mario Bros، Sonic the Hedgehog و... را میشود برخی از تاثیرگذارترین بازیهای کلاسیک با قهرمانان فداکاری که جان خود را به خطر میاندازند تا افراد بیگناه و یا کل دنیا را از شرارت افراد بدذات نجات دهند.
حتی بازیهای روی آتاری و آرکیدهای نسل اول، اگرچه توانایی داستان سرایی در بازیهای خود را نداشتند، اما بعضیهایشان با ارائه مختصری بسیار کوتاه از اینکه "شما در بازی چه کسی هستید و هدفتان چیست" روی مجلهها یا بروشورهای گیمینگ سعی میکردند تا شما را بیشتر مجذوب بازی و اتفاقات درون آن کنند.
اما با پیشرفت تکنولوژی، راههای بیشتری برای داستانسرایی در بازیهای ویدیویی باز شده است. اکنون داستان بازیها لازم نیست که روند سیاه و سفید یا برتری خوبی بر بدی را دنبال کنند، بلکه میتوانند خیلی خاکستریتر یا حتی به طور کلی تیره و ناراحت کننده باشند. با این حال، با وجود تکنولوژی و امکانات کافی، تعداد بارهایی که یک بازی خوشساخت با داستانی کامل و تیره میبینیم زیاد نیستند. چرا که جذب مخاطبهای عام به این نوع از داستانها بسیار سختتر بوده و به طور عموم، چه کسی ترجیح میدهد پس از اتمام بازی حس قهرمانانهای نداشته باشد.
برای این منظور، اکنون قصد داریم 10 بازیای که داستان آن، شما را در نقش خاکستری یا حتی تیره ماجرا قرار میدهد، چه خوب چه بد، بررسی کنیم.
بدون شک، متن زیر برای بازیهای نامبرده، حاوی اسپویلر خواهد بود!
Silent Hill 2
Silent Hill 2 از نظر خیلیها بعنوان بهترین بازی فرنچایزش محسوب میشود و علت آن بیش از هرچیز دیگری داستان بسیار تاریک و جذابش است. شخصیت اصلی بازی، "جیمز ساندرلند" (James Sunderland) در ابتدای بازی فقط شبیه یک مرد سادهای است که نامهای مرموز از همسرش فوت شدهاش دریافت کرده و او را به شهر سایلنت هیل فراخوانده است.
اما با ادامه داستان و به کارگیری فوقالعاده بازی از داستانسرایی محیطی، متوجه میشویم که در واقع این نسخه از شهر سایلنت هیل نوعی برزخ برای افرادی با حس پشیمانی و گناه است، و گناه جیمز این است که خود او همسر خود را به قتل رساند.
بسته به پایانی که دریافت میکنید، جیمز فرصتی مجدد برای رستگاری خواهد داشت، یا زندگی خود را پایان میدهد و یا اینکه بدون تغییر باقی میماند. اما یک موردی که همیشه در این میان ثابت میماند این است که جیمز آدم خوبی که در ابتدا فمرش را میکردیم نیست و گناه بخشش ناپذیری را مرتکب شده است.
Heavy Rain
Heavy Rain یک بازی داستان محور است که در آن انتخابهای شما اغلب اتفاقات درون داستان را رقم میزنند. این بازی شما را در نقش 4 کرکتر قرار میدهد که هرکدامشان به یک شیوهای، درگیر پرونده جنایی حول داستان بازی هستند.
یکی از این کرکترها، "اسکات شلبی" (Scott Shelby) است که برای بیشتر داستان، بعنوان کارآگاهی کهنهکار، خبره و خوش قلبی به نظر میرسد. اما در توییست داستان مشخص میشود که در واقع خود او مجرم اصلی این پرونده است و تابحال هر خوبی که از او دیدهایم حقیقت نداشته و یا هدف شومی پشتش بوده است.
حقهبازی و شرارت شلبی تا آخر داستان، او را به یکی از منفورترین کرکترهایی تبدیل میکند که در یک بازی قابلیت کنترل او را داشتهاید.
Spec Ops: The Line
داستان بازی Spec Ops: The Line، مانند هر بازی هیرو-شوتر دیگری، با هدف شرافتمندانهی نجات بازماندگان طوفان شن در دبی، شروع میشود. و شما کنترل قهرمان باتجربهای که دوست دارد مانند الگوی خود "ژنرال کانرد" (General Konrad) افتخارات جنگی کسب کند را بر عهده دارید.
اما اوضاع به سرعت تغییر میکند و داستان بازی سیاه و سیاهتر میشود تا اینکه کسی که فکر میکردیم قهرمان داستان است و قرار است مردم بیگناه را نجات دهد، خود به یک هیولایی بیروح تبدیل شده و باعث مرگ هزاران هزار انسانهای بیگناه میشود.
البته هیچکدام از کرکترهای اصلی این بازی در آخر داستان آدمهای خوبی نیستند و همه آنها با گذشت بازی بیاحساستر و شکستهتر میشوند، اما شاید شرورترین آنها شخصیت اصلی داستان "مارتین واکر" (Martin Walker) باشد که تنها با هدف کسب افتخار، دست به اعمال وحشتناکی میزند تا اینکه دیگر چیزی از انسانیت او باقی نمیماند.
Bioshock Infinite
همهچیز داستان Bioshock Infinite در ابتدا مرموز به نظر میرسد. شما در نقش یک کارآگاه خصوصی به نام "بوکر" (Booker) هستید که توسط افراد مرموزتری به یک ماموریت عجیب در شهر هوایی Columbia فرستاده میشوید. در آنجا پس از نجات دادن دختری بنام "الیزابت" (Elizabeth)، تصمیم میگیرید که با کمک همدیگر آنتاگونیست اصلی بازی، "کاماستاک" (Comstock) را شکست دهید و الیزابت و مردم شهر را از سایهی او آزاد کنید.
اما در آخر بازی متوجه میشوید که کاماستاک در واقع، خود شما در یک جهان موازیای است که عذاب وجدان خود را فراموش کرده. بخاطر همین موضوع، برای اینکه واقعاً تمامی الیزابتها در تمامی جهانها آزاد باشند، تمامی بوکرها و کاماستاکها در تمامی جهانهای موازی باید کشته شوند.
علاوه بر این، DLCهای Bioshock Infinite هم نگاهی به اتفاقات قبل از بازی اول میاندازد و اینکه چگونه شهر زیبای زیر اقیانوس Rapture به خرابی کشیده شد. در این DLC شما میبینید که پروتاگونیست بازی اول در واقع کسی است که توسط فرد شرور بازی بنام "آتلاس" (Atlas) ساخته شد فقط با این هدف که افراد زیادی را به قتل برساند و قدرت را به دست آتلاس اهدا کند.
Undertale
بازی Undertale اتفاقاً برخلاف بازیهای دیگر این لیست، بسیار دوستانهتر و بامزهتر است. اما بعد از به پایان رساند بازی برای اول در حالت Neutural (خنثی)، شما قابلیت دریافت پایانهای Pacifist (صلح طلب) و Genocide (قتل عام) را خواهید داشت. دقیقاً برخلاف پایان Pacifist که پایان بسیار دلنشینی دارد، پایان Genocide و کارهایی که برای رسیدن به آن باید انجام دهید بسیار دلخراش و دلهرهآور هستند.
برای دریافت این پایان، شما باید تمامی افرادی که در دنیای Undertale با آنها وارد مبارزه میشوید را نابود کنید، بطوری که تا آخر بازی کسی باقی نماند. در آخر بازی شما حتی به آنتگونیست بازی هم رحم نمیکنید و سپس با چهره مخوف شیطان درون خود، "کارا" (Chara)، روبرو میشوید که به شما برای فاجعهای که به بار آوردهاید تبریک میگوید و از شما میخواهد که این دنیا و دنیاهای دیگر را هم نابود کنید.
اما ماجرا زمانی مخوفتر میشود که اکنون پس از پایان Genocide حتی اگر پایان Pacifist بازی را هم بگیرید، کارا وجود شما را ترک نخواهد کرد و در وجودتان باقی خواهد ماند.
Hatred
بازی Hatred در زمان انتشارش اعتراضات و جنجالهای زیادی را بخاطر گیمپلی بسیار خشن و بسیار ظالمانهاش به همراه داشت. در این بازی، همانطور که در کاتسین اول بازی گفته میشود، «شما از همهکس و همه چیز متنفر هستید» و شروع میکنید به قتلعام کردن هرکسی که درون شهر میبینید.
این بازی به طرزی ظالمانه و خشن است که با رده بندی Adult Only، اجازه فروش فیزیکی و حتی دیجیتالی آن سلب شد، تا اینکه استیم آنرا در فروشگاه خود در دسترس قرار داد.
اگر حتی کوچیکترین اطلاعی راجع به این بازی داشته باشید، به خوبی میدانید که چرا شخصیت اصلی این بازی فردی کاملاً غیرقابل بخشش است.
Plague inc: Evolved
بازی Plague inc: Evolved یک هدف دارد و آن هم این است که بیماری تولید و پخش کنید که نسل بشریت را منقرض کند. در این بازی شما در نقش کرکتر بخصوصی نیستید اما خود هدف بازی، به تنهایی هدف وحشتناک و شومی است که چند سال پیش تنها ذرۀ کوچکی از آنرا در واقعیت دیدیم.
در این بازی، شما باید مدام ویروس خود را به گونهای توسعه دهید که دانشمندان نتوانند برای آن دارو تهیه کنند و د در عین حال، ویروس شیوع سریعی داشته باشد. البته مکانیکهای بازی پیچیدهتر از این هستند و پرداختن به تمامی آنها وقت زیادی میبرد، اما اگر خیلی وارد ماجرای بازی شویم، بدون شک میتوان گفت این بازی شرورترین بازی این لیست است.
Dead by Dylight
در بازی Dead by Daylight، شما میتوانید نقش یکی از بازماندگان یا قاتلان را بر عهده بگیرید، که همانطور که از نامش پیداست، قاتلان افراد چندان دوستانهای نیستند. اگرچه براساس داستان کلی بازی، شرور اصلی ماجرا در واقع موجودی ناشناخته بنام "Entity" است که کرکترهای بازی را اسیر خود کرده، شستشوی مغزی داده و درون یک آزمایش ظالمانه که هر مچ از بازی است قرار میدهد؛ اما کرکترهای قاتل بازی که میتوانید کنترلشان را برعهده بگیرید، قبل از اسیر شدنشان توسط Entity هم آدمهای پاک و درستی نبودهاند.
در واقع، این افراد دقیقاً به دلیل گناهانی که مرتکب شدهاند توسط Entity انتخاب و طی این آزمایش قرار داده شدهاند. اگرچه هرکدامشان و سطح کارهایی که انجام دادهاند با یکدیگر متفاوتند، اما همگی افراد بسیار شرور و منفوری هستند که با خواندن پیشدرآمدشان مو به تن آدمی سیخ میشود.
The Last of Us: Part II
داستان بازی The Last of Us 2، همانطور که انگار در نامش پیداست، توانسته 2 شخصیت اصلی شرور قابل کنترل در بازیش قرار دهد. اول از همه به جنجال برانگیزترین کرکتر اصلی این بازی میپردازیم، یعنی "اَبی اندرسون" (Abby Anderson). اَبی اگرچه در نقاط مختلفی از بازی بعنوان یک فرد دلسوز نشان داده میشود، اما نمیتوان تاثیر منفیش در داستان و کارهای نادرستی که در قبال دوستان و همراهیانش انجام میدهد، و کشتن مردی که چند دقیقه قبلش جان او را از مرگ حتمی نجات داد، را نادیده گرفت. او حتی بعنوان آنتاگونیست داستان از دید "اِلی" (Ellie) محسوب میشود.
شخصیت اصلی شرور دیگر، خود اِلی است. اگرچه او در ابتدای بازی بعنوان کرکتر دوست داشتنی همیشگیاش نمایش داده میشود، همه چیز دربارۀ او پس از مرگ "جوئل" (Joel) تغییر میکند و او به یک ماشین قاتل کور شده به انتقام تبدیل میشود که باعث رنج و مرگ دوستان و صدها نفر دیگر میشود.
هدف او از انتقام هم به هیچوجه خطاهایی که او در طول این بازی مرتکب میشود را توجیه نمیکند و در عوض، او هم به یک نسخه حتی شرورتر و خودخواهتری از اَبی تبدیل میشود.
V Rising
در بازی V Rising شما در نقش خونآشام تازه از طابوت برخواستهای هستید که باید برای کسب تمامی قدرتها و شکوه گذشتهیتان کارهای نه چندان اخلاقی انجام دهید. یک مورد بسیار شایع این بازی، شکست دادن و نوشیدن خون V Blood Carriers است، افراد یا موجودات قدرتمندی که با نوشیدن خون آنها قابلیتها و دستورالعملهای جدیدی برای مبارزه و ارتقای امکانات قصر خود میگیرید.
یک علتی که این موضوع ممکن است کمی ظالمانه باشد این است که بعضی از این Carrierها، قهرمانانی هستند که از انسانهای بیدفاع در برابر سایر خطرها محافظت میکنند، و شما باید آنها را بکشید.
اما ظالمانهتر از آن، غارت روستاها و کمپهای مردمان عادی است که برای جمعآوری برخی منابع مجبور به انجام آن هستید. و برای اینکه به تیرگی ماجرا اضافه کنم، شما میتوانید انسانهای دیگر را به زور با قابلیت خونآشامی خود به بردگی بگیر و آنها را به خونآشام و خدمه قصر خود تبدیل کنید که هیچوقت چیز خوبی نیست.
اینها 10 بازی بودند که برخلاف بسیاری از بازیهای دیگر، شما را در نقش کرکترهای نه چندان قهرمانانهای قرار میدهند. شما دیگر چه بازیهایی را میشناسید که شما را در نقش شخصیتهای منفی داستان قرار میدهند؟ آنها را در بخش کامنت برایمان به اشتراک بگذارید!
برای ارسال دیدگاه ابتدا باید وارد شوید.