با گذشت نزدیک به ۱۰ سال از عرضه بازی Dark Souls، پرسش مهمی در ذهن بسیاری از ما باقی مانده است؛ چه چیزی را میتوانیم به عنوان مهمترین میراث بازی دارک سولز قلمداد کنیم؟ در نگاه اول، میتوانیم بر جنبههای زیادی از طراحی این بازی تمرکز کنیم که باعث شدهاند استودیو FromSoftware به یکی از غولهای مدیوم گیم تبدیل شود.
جنبههایی مثل باسفایتهای بینظیر، افسانهسرایی غنی و یا مبارزات حماسی. با این حال، جنبه خاص دیگری از شاهکار هیدتاکا میازاکی وجود دارد که آن را از دنبالههای بعدیاش متمایز میکند: «دنیای بازی، لُردران».
گرچه دارک سولز از ابعاد مختلفی مدیون بازی پیشگامانه Demon’s Souls است، اما عنوان دارک سولز در سال ۲۰۱۱ توانست به دستاوردی بینظیر برسد؛ آفرینش دنیایی عمیق و پیچیده. دنیایی که با وجود وحشتناک بودن، حس آشنا و آرامشبخشی را به مخاطب خود منتقل میکند. البته حسی آرامشبخش ولی مملو از خون و خشونت!
بررسی بازی دارک سولز
بازی Dark Souls از آزادی بی حد و حصر برخوردار نیست، اما با دادن حق انتخاب نسبی و با الهام از ساختار مشهور بازیهای Metroid و Castlevania اجازه میدهد که مسیر پیش رویتان را در شبکه مرتبط و متمرکزی از محیطهای مختلف کنکاش کنید. با این حال، طراحی مراحل به گونهای است که به شکل برنامهریزی شده و البته بازگشتناپذیری در دنیای آن گم میشوید؛ مثل یک کبوتر زره پوش که در دل طوفان رعد و برق گرفتار شده است!
به عنوان مثال، سرزمین Blighttown را در نظر بگیرید (بله، میدانم که حتی خواندن کلمات و توصیفات این مرحله بدنام، لرزه بر اندام هر فردی میاندازد که گزند روزگار پای او را به این جهنم خوفناک باز کرده است!). این شهر متروک، در لابلای دیوارهای یک غار بسیار بزرگ و مسموم ساخته شده است.
جایی که در تنگناهای تاریک و وحشتناک آن، در به در دنبال یک راه خروج هستید و در این حین، باران تیر و آتش دشمنان بر سرتان فرود میآید، سگهای وحشی و آتشین به شما هجوم میآورند، پشههای بزرگ و تهوعآوری به صورت انتحاری به شما حمله و اسید معدهشان را روی شما بالا میآورند!
حال عملکرد فنی افتضاح و نرخ فریم پایین کنسولهای نسل هفتمی را هم به این کابوس اضافه کنید تا بدانید که خلاص شدن از شر مرحله Blighttown حتی با آیتمهای شفابخش و تجهیزات محافظتی که بازیکنان میتوانستند از قبل به دست بیاورند، چقدر دشوار و طاقتفرسا بود (راستش را بخواهید، بار اول حتی برخی از این آیتمها را نیز به همراه نداشتم!).
بسیاری از بازیکنان پس از کشتن Gaping Dragon در منطقه Depths، راه خود را به جهنم Blighttown باز میکنند. اما در صورت داشتن Master Key میتوانید از یک راه جایگزین نیز استفاده کنید. به این شکل که با استفاده از Firelink Shrine ابتدا وارد New Londo Ruins شده، سپس دروازهای که به مرحله Valley of Drakes راه دارد را باز کرده و با عبور از دریکهای صاعقهای و اژدهای Undead، وارد Blighttown شوید.
جزئیات بازی دارک سولز
به یاد دارم که گرچه در دنیای دارک سولز یک تازه وارد به حساب میآمدم، اما در پیدا کردن مسیرها و برخورد با یک «اوگر» غول پیکر که در محل خروجی (یا ورودی؟) Blighttown قد علم کرده بود،تمام تلاش خودم را میکردم که بتوانم از آن مکان کابوسوار خارج شوم.
حدودا نیمی از مسیر و موانع Blighttown را پشت سر گذاشته بودم که سلاحم شکسته شد؛ تنها سلاحم. بدون داشتن تجهیزات تعمیر اسلحه یا نقشه جایگزین، در آن مکان تاریک گیر افتاده بودم. نمیتوانستم از مکانیزم Fast Travel نیز استفاده کنم، زیرا برخلاف بازیهای دیگر سری سولزبورن، در نسخه اول Dark Souls قابلیت Fast Travel را در اواسط بازی به دست میآوریم.
در همان زمان که تنها و غمگین در Blighttown رها شده بودم، گرچه ۱۰ - ۱۲ ساعتی از بازی را تجربه کرده بودم، اما با ناامیدی بازی را ترک کردم. چند ماه بعد، با این حال که تصور میکردم کارم با این بازی تمام شده است، ولی جادوی میازاکی مجددا مرا به دنیای دارک سولز بازگرداند. زیبایی دنیای «لُردران» ممکن است به طور مستقیم برایتان قابل لمس نباشد و زمان زیادی طول بکشد تا بتوانید آن را درک کنید. به عنوان مثال، همین سفر به دنیای Blighttown و ماجراجویی در آن، حقیقتا شگفتانگیز است.
در منطقه Darkroot Garden و در مرکز مسیری مارپیچی، میتوانید یک شوالیه سیاه را ببینید؛ اینجاست که میبینیم عناصر بصری محیط با گیمپلی مرگبار بازی ادغام میشود. با عبور از یک تونل پر از خزه میتوانید به دریکهای کوهستانی برسید که بیرون از خرابههای New Londo حضور دارند. سپس با اژدهای Undead برخورد میکنید؛ موجودی رقتانگیز که بر روی لبه پرتگاهی نشسته است و پشت سر هم اسید معدهاش را استفراغ میکند.
اگر سرعت عمل کافی داشته باشید، میتوانید بدون جنگیدن و درگیری، از این مهلکه فرار کنید. یا هم میتوانید با زمانبندی و استفاده از تجهیزات مناسب، به زجر و عذاب این اژدهای بختبرگشته پایان دهید. سرانجام با عبور از یک پل چوبی و رسیدن به برج قدیمی، میتوانید مستقیما وارد کمپ اصلی خود، یعنی Firelink Shrine شوید. تمامی این رویدادها پشت سر هم و به طور مستمر رخ میدهند؛ بدون اینکه بازی به طور مستقیم چیزی را توضیح دهد.
بازی دارک سولز مملو از چنین لحظاتی است که به شکلی استادانه، از عناصر محیطی برای داستانگویی استفاده میکند و تاثیر متقابل جهان بازی را بیشتر جلوه میدهد. پیدا کردن یک آسانسور در منطقه Undead Parish برای بازگشت به خانه، شکستن دیوارهای مخفی و سفر به زیر یک درخت عظیم مرده، شکست دادن یک هایدرا و بالا رفتن از نردبانی که پشت یک آبشار مخفی شده است و ... همگی این احساس را به شما میدهند که گویا در حال کشف یک دنیای باستانی واقعی هستید که از قبل وجود داشته است.
قصد ندارم بیش از حد به جنبههای نوستالژیک بپردازم؛ بلاشک امکان Fast Travel بین سیو پوینتها که در بازیهای بعدی سری سولزبورن فراهم شد، بهبود بسیار بزرگی به حساب میآمد و تردیدی نداریم که ساختار جهان، طراحی مراحل و داستانگویی تمامی نسخههای این سری در سطح فوقالعادهای قرار دارد.
اما با این حال، نبود امکان Fast Travel در نیمه نخست بازی Dark Souls باعث میشود که بازیکنان با مسیرها و نحوه ارتباط مراحل و محیطهای مختلف بازی بیشتر آشنا شوند. علاوه بر این، آزادی عملی که در دنیای دارک سولز وجود دارد، تجربه مجدد بازی را لذتبخش میکند.
به یاد دارم که وقتی از دبیرستان خارج و برای رفتن به خانه سوار اتوبوس میشدم، در این حین برای خودم خیالپردازی میکردم که چطور میتوانم دنیای Dark Souls را با روشها و تاکتیکهای جدیدی مکاشفه کنم؛ «آیا باید به دل Catacombs تسخیر شده وارد شوم و با عبور از راهروهای پیچ در پیچ و فرار از دست دشمنان نامیرا، به سلاح مورد نظرم دست پیدا کنم؟
یا ابتدا به Darkroot Garden بروم و پس از شکست دادن Moonlight Butterfly و استفاده از Divine Ember راه خود را به سوی Catacombs پیش بگیرم؟ یا شاید هم بتوانم با به دست آوردن Zweihander در قبرستان نزدیک Firelink Shrine و پوشیدن لباسهای نیمه برهنه انسانهای بدوی، دشمنانم را از میان بردارم.»
این فرایند که به طور مستمر مخاطب را به کشف چیزهای جدیدتری در دنیای دارک سولز ترغیب میکند، باعث میشود که پیوند ذهنی قدرتمندی با «لردران» ایجاد شود و هر چقدر که بگذرد، مخاطب با عناصر تشکیل دهنده جهان بازی، اتمسفر و شخصیتهای عجیب و غریب آن بیشتر خو بگیرد.
جمع بندی بررسی دارک سولز
همچنین به لطف داستانگویی و افسانهسرایی شاعرانه دارک سولز، حتی اگر صدها ساعت از این بازی را تجربه کرده باشید، همیشه میتوانید از تخیل و تصورات خود برای پر کردن خلاهای داستانی بهره ببرید. بدون شک، «لردران» تا ابد به عنوان یک جهان زنده، غنی و چشماندازی رویایی در ذهن طرفداران میازاکی باقی خواهد ماند.
بازی بعدی استودیو FromSoftware، یعنی Elden Ring، در تاریخ یکم بهمن ماه سال جاری (۲۱ ژانویه ۲۰۲۲) برای پلتفرمهای PS4، PS5، Xbox One، Xbox Series X/S و PC عرضه خواهد شد.
منبع: VG247
بیشتر بخوانید:
برای ارسال دیدگاه ابتدا باید وارد شوید.