چگونه کسانی که در Sea of Thieves من را اذیت می‌کردند، تبدیل به بهترین دوستانم شدند!

چگونه کسانی که در Sea of Thieves من را اذیت می‌کردند، تبدیل به بهترین دوستانم شدند!

نوشته‌ی
avatar
1 سال و 11 ماه و 21 روز پیش

فهرست مطالب

سطح اولیه و قابل لمس Sea of Thieves فرسنگ‌ها با آن چه که در اعماق بازی است تفاوت دارد؛ موضوعی که من آن را از راه سختش یاد گرفتم.

وقتی واقعا درست به موضوع فکر می‌کنید، می‌بینید که ما حق نداریم زمانی که کسی در Sea of Thieves غنائم‌مان را به تاراج می‌برد، عصبانی شویم. انجام این کار به معنای پایین آوردن خود به سطح همان افرادی است که در برنامه "زوج سابق در ساحل" (Ex on the Beach) حضور می‌یابند و پس از ظاهر شدن زوج سابق‌شان، کاملا خود را از همه جا بی‌خبر و ناامید نشان می‌دهند.

با این وجود، یک رخداد در دریاهای آزاد وجود دارد – آن دریاهای خروشان، پرتلاطم و به شدت زیبای محصول استودیو Rare – که تا ابد در یاد من خواهد ماند. این بخش تمامی جنبه‌های درخشان و وحشتناک بازی را یکباره به تصویر می‌کشد؛ و همانند اغلب داستان‌های MMO دزدان دریایی، در اینجا نیز ماجراجویی با تصویری در افق آغاز می‌شود.

دیده‌بان ما بنا به دلایلی به جای اینکه در بالای کشتی باشد، برروی عرشه به سمت اقیانوس‌ آویزان شده و در حالی که از دوربین کوچکش به اطراف نگاه می‌کند، می‌گوید: «ممکن است بازیکنان دیگر باشند.البته فکر نمی‌کنم در حال حرکت به سمت ما باشند.»

ما به عنوان یک گروه، چه با تایید صوتی یا صرفا متوقف ‌نکردن کاری که انجام می‌دهیم، تصمیم‌گیری کرده و به راه خود ادامه می‌دهیم. ما در حال انجام ماموریتی در رابطه با Gold Hoarders هستیم – یکی از پرسودترین ماجراجویی‌های موجود در بازی. ابتدا شما به سراغ تعقیب غاز‌های وحشی که روند آن حال دیگر به طرز آزاردهنده‌ای طولانی شده‌‌، می‌روید؛ کاری که استودیو Rare هنوز به صورت اشتباهی باور دارد جزئی حیاتی از هر ماموریت گنج‌یابی است. سپس به سراغ سردابه‌ای بزرگ رفته و طلاها، صندوقچه‌ها و دیگر خرده‌ریزها را قبل از اینکه درها بسته شوند – و همانند یک شرکت‌کننده بی‌منطق مسابقه Crystal Maze (مسابقه‌ای تلوزیونی در دهه 90 که در آن شرکت‌کنندگان باید در دنیای فانتزی برای به دست آوردن کریستال‌های بیشتر با یکدیگر رقابت کنند) اسیر شوید - از آنجا خارج کنید. این ماموریت هزاران قطعه‌ی طلا را برای‌مان به ارمغان می‌آورد؛ پس قطعا ارزش چندین بار درگیر شدن با دیگر بازیکنان را دارد.

دیده‌بان ما یک ساعت و ده‌ها مایل بعد ناگهان اعلام می‌کند: «آن کشتی دوباره بازگشته است. به نظر می‌رسد در تلاش است تا پشت آن صخره‌ها مخفی شود.»

در این لحظه است که ما تلاش می‌کنیم با تمام سرعت از آن منطقه دور شویم. ما توانایی دریانوردی برای چندین ساعت را داریم ولی مبارزه کشتی با کشتی هرگز جزو نقاط قوت‌مان نبوده است. بلکه به جای آن ترجیح می‌دهیم از اسکین و لباس‌های یکدیگر تعریف کرده و با موسیقی‌های هاردی‌گاردی (نوعی ساز موسیقی) بالا و پایین بپریم.

ما با بادبان‌هایی رو به جلو فرار می‌کنیم؛ و درست زمانی که فکر می‌کنیم آن‌ها را گم کرده‌ایم ناگهان جلوی‌مان سبز می‌شوند: «سلام!»

سپس صدایی خارجی به جای دیسکورد از چت خودِ بازی به گوش‌مان می‌رسد. کسی داخل کشتی ما است: «سلام بچه‌ها!»

می‌دانید دقیقا چه زمانی از صدای کسی می‌توان فهمید که حداقل 7 برابر بیشتر از تو لذت می‌برد؟ آن هم به خاطر چیزی که تو قرار است هزینه‌اش را پرداخت کنی؟ دقیقا همینجا و در همین لحظه. این فرد کاملا به خود اعتماد دارد. او نه سلام می‌کند و نه هیچ حرف اضافه‌ای می‌زند؛ بلکه به نوعی دارد می‌گوید "من داخل کشتی شما هستم و شما نمی‌توانید من را پیدا کنید." خب حق کاملا با اوست؛ ما هیچ ایده‌ای نداشتیم که وی در کجا مخفی شده است.

هر 4 نفر ما شمشیر‌های‌مان را کشیده و گوشه به گوشه عرشه و کشتی را جستجو می‌کنیم. هنوز هیچ گنجی داخل کشتی نیست، ما حتی به سردابه و معدن هدف هم نرسیده‌ایم اما نمی‌توانیم اجازه دهیم یک متجاوز ما را تا آنجا تعقیب کند، مگر نه؟ آن‌ها یا ما را غرق کرده و یا به محض اینکه گنج‌ها و غنائم را به داخل کشتی بیاوریم، آن‌ها را از ما دزدیده و به تاراج خواهند برد. ما هیچ چیزی که در حد و اندازه‌های بازیکنی دیگر باشد را چه در میان بشکه‌های موز و چه در میان توپ‌های جنگی پیدا نکردیم. از مهمان ما خبری نیست.

زمان می‌گذرد. ما با یکدیگر توافق می‌کنیم حالا که تا اینجا آمده‌ایم، حداقل به سردابه رفته و گنج را برداریم. شاید متجاوز ما زیر کشتی بوده و اکنون شنا کرده و رفته است.

ما به سردابه رسیده، در‌های سنگی بزرگ و سنگین آن را باز کرده، نگاهی از روی طمع به طلاهای داخل آن انداخته و سعی می‌کنیم تا قبل از اینکه تایمر تمام شود، همه آن‌ها را خارج کنیم. من همین الان در ذهن خودم مقدار بسیاری از سهم خود را صرف ژاکت‌ها و خالکوبی‌های جدید کرده‌‌ام و نمی‌توانم برای اتمام ماموریت و بازگشت به خشکی صبر کنم. ما اساسا متجاوز مغروری که چندی پیش مزاحم‌مان شده بود را از یاد برده بودیم و در حالی که یکی از ما در حال چرخاندن سکان و هدایت‌کردن‌مان به سمت بندر بود، بقیه ما ساز‌های خود را در آورده و برروی عرشه با ریتمی خاص می‌رقصیدیم.

«سلام بچه‌ها. منو یادتون هست؟»

چند ثانیه بعد یکی از ما برروی زمین می‌افتد. "چه اتفاقی افتاد؟" این سوال را من زمانی که مملو از سردرگمی و وحشت بودم، به زبان آوردم. ما در عرض چند ثانیه در حال شکست‌خوردن بودیم. ناگهان انفجاری برروی عرشه رخ می‌دهد و من هم از پا در‌می‌آیم. می‌توانم کشتی دشمن را ببینم؛ همان کشتی‌ـی که در 3 ساعت پیش به صورت مخفیانه ما را تعقیب می‌کرد، درست قبل از اینکه پس از مرگم به کشتی لعنتی روح‌‌ها بروم، در معرض دیدم قرار می‌گیرد.

معمولا امکان دارد که در این مرحله ما تسلیم شده، تلفات خود را کاهش دهیم و به سراغ کشتی دیگری برویم. اما اکنون یک گنج داخل کشتی داریم؛ تمامی طلاها و غنائم در کشتی ما برروی هم تلمبار شده؛ کشتی‌ـی که کمی آتش گرفته، در حال غرق شدن بوده و در واقع مورد تهاجم قرار گرفته است. ما دوباره به داخل کشتی ریسپاون کرده و به مبارزه ادامه می‌دهیم.

و ما جدا از اشتباهات قبلی فکر می‌کنیم که توانسته‌ایم حمله را دفع کرده و آن‌ها را به عقب برانیم. تنها یکی از آن‌ها در معرض دید قرار دارد که وی هم با ضربات چاقو و قمه‌ی ما شکست می‌خورد. سپس بلافاصله شکاف ایجاد شده در زیر کشتی را بسته و شروع به تخلیه آب جمع‌شده در کشتی می‌کنیم. کشتی در حال حاضر تنها به واسطه‌ی تخته‌ها و تکه‌های چوبی سر پا باقی مانده اما همچنان قابل دریانوری است؛ پس بدون هیچ اتلاف وقتی شروع به حرکت کرده و تلاش می‌کنیم به نزدیک‌ترین جزیره دوستانه پناه ببریم.

و سپس تنها چند متر دورتر از اسکله، خدمه دشمن (که در واقع تمام این مدت در کشتی بوده‌اند) دوباره ما را می‌کشند و در حالی که هنوز می‌توانیم ببینیم، درست در جلوی چشمان‌مان تمام گنج‌ها و غنائم ما را به طرز بسیار کارآمدی به فروش می‌رسانند. می‌توانم به معنای واقعی کلمه از ساحلی که در آن من با خشم و عصبانیت تمام شنا می‌کنم، مشاهده کنم که یکی از آن‌ها صندوقچه به دست به سمت یک فروشنده می‌دود.

همه اعضای گروهم به جز من بازی را ترک می‌کنند. آن‌ها به طورقابل درکی عصبانی و در هم شکسته هستند و تنها عباراتی مثل "خب اگر آن‌ها می‌خواهند این کار را انجام دهند که ..." را در زیر لب غرولند کرده و راه خود را کج می‌کنند. من بدون اینکه بدانم می‌خواهم در ادامه چه کنم یا بعد از چنین مصیبتی چگونه می‌خواهم یکشنبه‌ام را بهبود ببخشم، تنها کنار کشتی ایستاده‌ام.

در این لحظه است که شکنجه‌گرانم من را به کشتی دعوت کرده و اطمینان می‌دهند که قصدی برای صدمه زدن به من ندارند. من دیگر هیچ چیزی برای از دست دادن ندارم؛ پس دعوت‌شان را قبول کرده و به روی عرشه می‌روم.

در 10 دقیقه بعدی نکات جالبی برایم روشن می‌شود. خدمه دشمن، گروهی از بازیکنان اکنون دوستانه و با شوق فرانسوی، دقیقا برای من توضیح می‌دهند که چه کار کرده و آن‌ را چگونه به پایان رسانده‌اند. یکی از آن‌ها تقریبا در همان زمانی که ما برای اولین بار کشتی‌شان را دیده بودیم، خود را از طریق توپ به سمت ما پرتاب کرده و سوار کشتی ما شده بود. بعد از آن در حالی که مشغول گفتگو و صجبت‌کردن بودیم، وی داخل کشتی پنهان شده و دور از دید ما، دوستانش را هدایت کرده بود. آن‌ها این کار را برای 2 ساعت ادامه داده بودند.

زمانی که ما مشغول خارج‌کردن گنج و طلاها از سردابه بودیم، همه به جز یکی از آن‌ها سوار کشتی ما شده بودند. آن‌ها تمامی نقاط و اموت‌‌ها (emote) و حالات فیزیکیِ‌ خاصی را که برای پنهان‌ شدن استفاده کرده بودند،‌ به من نشان دادند. برای مثال یکی از آن‌ها خود را به شکل بشکه در آورده بود یا دیگری از اموتِ "مخفی‌شدن عرشه" در مکانی خاص استفاده کرده بود که اساسا قابل تشخیص نیست؛ حتی اگر مستقیما به آن نگاه کنید.

سپس در لحظه مناسب آن‌ها حمله را شروع کرده و ما را شکست داده بودند؛ و با استفاده مناسب از زمان ریسپاونِ ما، گنج‌ها و غنائم را از کشتی خارج کرده و آن‌ها را برای خودشان به فروش رسانده بودند.

حالا که می‌دانم چه اتفاقی رخ داده است، به آن‌ها احترام می‌گذارم. باندل اموت‌های "قایم موشک" ‌که آن‌ها – و بسیاری دیگر از دزدان دریایی – استفاده می‌کنند، کمی گول‌زننده است اما طوری نیست که انگار تنها به دلیل اینکه پول بیشتری به بازی پرداخته کرده‌اند، پیروز شده‌اند. آن‌ها برای اینکه بتوانند به غنائم ما دست پیدا کنند، نزدیک به 3 ساعت کار تیمیِ هماهنگ‌شده و گروهی انجام داده بودند – به نظرم اگر خودشان ماموریت را انجام می‌دادند، راحت‌تر بود. اما آن‌ها دزد دریایی بودند و دقیقا همان کاری را که دزدان می‌کنند، انجام دادند.

بازی Sea of Thieves اینگونه است. کاملا بی‌توجه و بی‌انصاف، اما اکثر اوقات مملو از خنده و حتی گاهی مهربانی و شانس پشت سر هم. شما نمی‌توانید در دریاها و اقیانوس‌های Sea of Thieves مانور داده و انتظار داشته باشید که مورد سرقت قرار نگیرید؛ اما بهتر است انتظار نداشته باشید که آن دزدان دانش و اطلاعات خود را در اختیارتان قرار داده تا تبدیل به دزد و قاتلی حرفه‌ای شوید؛ زیرا با اینکه این اتفاق برای من رخ داد، احتمال آن به شدت کم است.

نظر شما در این رابطه چیست؟ آیا شما هم تاکنون در Sea of Thieves مورد سرقتی حرفه‌ای قرار گرفته‌اید؟ یا برعکس،‌ خودتان از دزدان دریایی کار بلد هستید؟ شما می‌توانید در ادامه دیدگاه خود را با ما به اشتراک بگذارید.

منبع: VG247

logo
امتیاز این مطلب: 3
امتیاز شما:
مقالات مرتبط
برای ارسال دیدگاه ابتدا باید وارد شوید.