بهترین بازی‌های انحصاری PS4 در نسل هشت

بهترین بازی‌های انحصاری PS4 در نسل هشت

نوشته‌ی
avatar
3 سال و 19 روز پیش

فهرست مطالب

با وجود ادعای‌ یکی از قطب‌های اصلی عرصه‌ی بازی‌های رایانه‌ای، یعنی کمپانی «سونی» (Sony)، بر عدم قطع پشتیبانی از دستگاه «پلی‌استیشن 4» (PlayStation 4)، می‌توان به سادگی متوجه شد که با گذر زمان و پیشرفت تکنولوژی، اندک اندک پرونده‌ی این کنسول دوست‌داشتنی هم بسته شده و عمرش به پایان می‌رسد.

سلطه‌ی «پلی‌‌استیشن 4» در نسل هشتم از جمله افتخارات «سونی» به شمار رفته که تا دهه‌های بسیار در یاد و خاطرمان می‌ماند. به همین مناسبت، موقعیت را غنیمت شمارده و تصمیم گرفتیم تا با معرفی برخی از بهترین عناوین «پلی‌استیشن 4»، هم تجدید خاطرات کرده و هم برای آن دسته از افرادی که هنوز بازی‌های ذیل را تجربه نکرده‌اند، به راهنمایی مختصر و مفید مبدل گردیم. طی این مقاله، سعی بر این خواهد شد که عنوان‌های برتر «پلی‌استیشن 4» را براساس تاریخ انتشار برایتان معرفی کنیم.

لازم به ذکر است که این لیست هیچ‌گونه ترتیبی نداشته و گزینش آنان براساس دیدگاه نویسنده بوده است. با «اگزوگیم» در معرفی برترین بازی‌های «پلی‌استیشن 4» همراه شوید. 

سال 2013 | بازی Killzone: Shadow Fall؛ بازگشتی نه چندان موفق

کنسول «پلی‌استیشن 4» در ابتدای عرضه‌ی خود، خلاف وضعیت کنونی، چندان مخاطبینش را نتوانست راضی نگه دارد و آن عمدتا بخاطر عرضه‌ی عناوین ضعیفی بود که قادر به پشتیبانی از پلتفرم مربوطه و ترغیب مخاطب به تهیه‌اش نبودند. سال 2013 را بایستی در دو عنوان Killzone: Shadow Fall و Knack خلاصه نمود که میان این دو، Killzone طبعا به‌دلیل داشتن هواداران قدیمی و سابقه‌ی موفق، بیشتر توجه بازی‌بازان را به خود جلب کرده بود. بسیاری انتظار داشتند که این نسخه بتواند موفقیت نسخه‌ای چون Killzone 2 را مجدد تکرار کرده و اولین عنوان «شوتر» انحصاری نسل هشتمی، به یکی از بهترین‌ها نیز تبدیل شود. متاسفانه، Killzone: Shadow Fall نتوانست آنطور که باید عمل کند و زیر سایه‌ی سایر نسخه‌ها گم شد.

البته این لزوما به معنی بد بودن بازی نیست، صرفا نمی‌توان آن را در حد و اندازه‌ی پیشینه‌ی دور و درازش دانست  که میان هواداران گروه آبی، از شهرت ویژه‌ای برخوردار بود. ماجرای Killzone: Shadow Fall سی سال بعد از نسخه‌ی سوم رخ داده و حول شخصیتی با نام «لوکاس» چرخیده که یک «Shadow Marshal» به حساب می‌آید؛ نیروهای ویژه‌ای که برای قتل‌های پنهانی و مبارزات استراتژیک وارد عمل می‌شوند.

«لوکاس» در این نسخه دلیل نزاع میان نیروهای «وِکتا» (Vekta) و «هِلگاست» (Helghast) را بررسی کرده و در این میان با توطئه‌ها و اطلاعاتی مواجه شده که می‌توانند مسیر جنگ را برای همیشه تغییر دهند. گیم‌پلی Killzone: Shadow Fall مانند نسخه‌های قبل بوده، فقط با این تفاوت که شما در این بازی قادر هستید برای عبور از موانع از روش‌های مختلفی چون مخفی‌کاری استفاده کنید.

در مجموع، شایدی بازی مذکور بهترین عنوان زمان عرضه به شمار نرود، اما قطعا یک بازی خوب بوده و بهترین عنوان انحصاری سال 2013 به شمار می‌رود. لازم به ذکر است که استودیوی سازنده این بازی، «گوریلا گیمز» هم‌اکنون مشغول به ساخت دنباله‌ی یکی دیگر از عناوین این لیست بوده که جلوتر به آن خواهیم پرداخت.

سال 2013 | عنوان افتخاری: Knack

درکنار Killzone: Shadow Fall، عنوان Knack هم در آن سال عرضه شد تا بلکه جای خالی یک بازی «پلتفرمر» نسل هشتمی را پر کند. البته Knack نیز بازی چندان موفقی نبود و در همان اوایل عرضه، با انتقادات بسیاری روبه‌رو شد. با این حال، توانست به میزان کافی هوادار جذب کرده و توجه ناشرش را جلب کند. این بازی بعدها دنباله‌ای نیز دریافت نمود. داستان Knack درباره‌ی نبرد انسان‌ها با نژاد خاصی از «گابلین‌ها» بوده که از شهرهای خودشان تبعید شده‌اند.

شما در نقش «نَک» (Knack) قرار گرفته که توسط انسان‌ها برای مبارزه با «گابلین‌ها» ساخته شده است. این بازی، به بیان کاگردانش، ترکیبی از عناوینی چون Crash Bandicoot و God of War است. شما در هر مرحله مشغول به مبارزه و ماجراجویی شده و مسیری خطی را طی می‌کنید. در این بین یک‌ُسری معما و آیتم مخفی برای جمع‌آوری نیز در مراحل تعبیه شده تا سرگرمی را دوچندان کند. Knack نیز مانند دیگر عنوان انحصاری سال 2013، موفقیتی که قصدش داشت کسب نکرد، اما باز هم به تجربه‌ای نامی تبدیل شد.

سال 2014 | بازی Infamous: Second Son؛ شروع حکمرانی

اگر امروز از کسی بپرسید که عنوان ابرقهرمانی کنسول آبی چیست، به احتمال زیاد می‌گوید Marvel’s Spider-Man. اما پیش از ظهور عنکبوتی دوست‌داشتنی شهر «نیویورک»، مجموعه‌ی Infamous سری ابرقهرمانی محبوب گروه آبی بود. این مجموعه حول شخصیت‌هایی می‌چرخد که قدرت‌های فرا انسانی داشته و به همین خاطر، سرنوشت اطرافیان‌شان را به واسطه‌ی انتخاب‌هایشان تغییر می‌دهند. در ابتدای نسل هشتم، ما شاهد بازگشت دوباره‌ی این مجموعه‌ی محبوب بودیم، اما این بار در قالب و شکلی جدید.

روایت بازی Infamous Second Son هفت سال بعد از وقایع‌ آخرین نسخه رخ می‌دهد. بعد از فداکاری پروتاگونیست نسخه‌ی پیشین، «کول» (Cole)، برای نجات دنیا و نابودی سایر ابرانسان‌ها (که در این مجموعه با نام Conduitها شناخته می‌شوند)، دولت نیروهایی را موسوم به «D.U.P.» به کار گرفته تا سایر ابرانسان‌ها را نیز از میان ببرد. این میان، جوانی سرکش به نام «دلسین» (ِDelsin) کشف می‌کند که خود یک Conduit است، آن هم از نوع کپی‌کننده‌اش! ترسیده و حیران، «دلسین» تصمیم می‌گیرد که از قدرت‌هایش درک کافی کسب کرده و آن‌ها را به نحو احسن استفاده کند.

در این میان، «آگوستین» (Augustine)، رهبر نیروهای ضد Conduit، بر سد راه وی قرار گرفته تا بتواند او را نابود کند. و این‌گونه ماجراجویی‌های «دلسین»‌ شروع می‌شود. Infamous در زمینه‌ی گیم‌پلی همیشه دست بازیکن را برای ساخت قهرمانش به شیوه‌ی دلخواه باز گذاشته و Second Son از این قائده مستثنی نیست. شما قادر به انجام انتخاب‌هایی هستید که می‌توانند نتایج خوب برایتان به همراه داشته یا نتایج مخرب. بسته به این تصمیمات، شخصیت شما به یک «کارما» پایبند خواهند بود که نماینده‌ی اخلاقیات شما است. هر یک از دو حالت «کارما» نیز طیفی از مزیت‌ها را به همراه دارد.

Infamous Second Son از آن دسته عناوینی است که جدای از گیم‌پلی هیجان‌انگیز و داستان درخور، بازیکنانش را به گشت‌وگذار و استفاده از قدرت‌هایشان به منظور لذت شخصی تشویق می‌کند. شما می‌توانید از قدرت دود خود جهت انجام پرش‌های بسیار بلند یا معلق شدن استفاده کنید، از قدرت‌های برق خود برای رفتن از نقطه‌ای به نقطه‌ی دیگر آن هم بطور سریع استفاده کنید و بسیاری مورد دیگر که تجربه‌اش را به عهده‌ی شما می‌گذاریم.

Infamous Second Son دقیقا عنوانی بود که «پلی‌استیشن 4» بعد از اولین سال عرضه‌اش به آن جهت کسب مخاطب نیاز داشت و اگر همین امروز مجدد دست به تجربه‌اش بزنید از آن لذت بسیاری خواهید برد. اگر هنوز موفق به تجربه‌اش نشده و دنبال یک عنوان ابرقهرمانی هستید، پیشنهاد ما به شما، عنوان Infamous Second Son است.

سال 2015 | بازی Bloodborne؛ بازگشت ارواح تاریک با لباس شکارچی

سال 2015 سالی طوفانی بود. در این زمان، عرضه‌ی بازی‌هایی چون The Witcher 3، Halo 5: Guardians، Metal Gear Solid V و Fallout 4 را تجربه کردیم. اما مهم‌تر از آن، کنسول آّبی یکی از بهترین و مطلوب‌ترین آثار انحصاری‌اش را دریافت نمود: Bloodborne. موفقیت چشمگیر عناوین سبکی که امروزه با نام «سولزبورن» (Soulsborne) یا «Souls-like» شناخته می‌شود بر کسی پوشیده نیست؛ بسیاری از بازی‌بازان، با وجود دشواری بسیار بازی‌های پیروی این سبک، از عشاق و طرفداران سرسخت‌شان بوده و در حین تجربه‌ی مرگ‌ومیر فراوان، تجربه‌شان را از جمله برترین‌ها می‌دانند. Bloodborne هم دقیقا یکی از همین بازی‌ها بود.

عنوانی که حرف و حدیث بسیاری با خود به همراه داشت و درنهایت توانست به کلیه‌ی اهداف خود دست پیدا کند. بازی Bloodborne روایت‌گر ماجرای یک شخصیت بی‌نام موسوم به «شکارچی» (Hunter) بوده که خود را تنها میان خرابه‌های شهر «یارنام» (Yharnam) می‌یابد.

ساکنین این شهر همگی نوعی بیماری خونی داشته و «شکارچی» پی منبع این بیماری است. حال آن‌که آگاه نیست چه موجودات و کابوس‌هایی قرار است در سد راهش قرار بگیرند. Bloodborne را می‌توان یک نمونه‌ی بارز از «ترس کیهانی» یا ترس از ناشناخته‌ها دانست؛ بازیکن هیچ‌گاه از آن‌چه که قرار است جلوتر روبه‌رویش سبز شود آگاهی ندارد و همین غفلت موجبات ترس، دلهره و اضطراب را فراهم می‌سازد. شخصیت‌پردازی این بازی نیز پیروی سبک و سیاق استودیوی «فرام‌سافت‌ور» (FromSoftware) بسیار قوی ظاهر شده و مشمول برخی از به یاد ماندنی‌ترین شخصیت‌های نسل هشت است.

اما نیمه‌ی داستانی تنها نیمه‌ی حائز اهمیت Bloodborne نیست. گیم‌پلی فوق‌العاده چالش‌برانگیز و سرگرم‌کننده‌ی این بازی، که در مقایسه با سایر عناوین «سولز لایک» سریع‌تر بوده، در کنار طراحی چشم‌گیر و پیچیده‌ی دشمنان بازی، از جمله دلایلی است که باعث شده ما Bloodborne را یکی از بهترین‌های کنسول آبی بنامیم.

اگر هنوز موفق به تجربه‌اش نشده‌اید، حال فرصت خوبی است تا دست به کار شوید. شایعاتی چند هم وجود داشته که خبر از عرضه‌ی این بازی برای رایانه‌های شخصی می‌دهند. با این حال، هنوز رسما تاییدی صورت نگرفته  و تا آن روز جمال این بازی در اختیار چشمان مخاطبین «پلی‌استیش 4» خواهند ماند.

سال 2016 | بازگشت دزدان معابد و قلب‌ها

سال 2016 را می‌توان سالی طوفانی برای مخاطبین «پلی‌استیشن 4» نامید. از سمتی بازگشت شکوهمند مجموعه‌ی Persona را داشتیم و از سمت دیگر ورود انفجاری دزد محبوب آبی‌ها یعنی «نیتن دریک»! نکته‌ی جالب‌تر این است که هر دوی این عناوین روی دزدان متمرکزند. از آنجایی که هر دو عنوان نامیده شده به لحاظ کیفی بسیار قوی بوده، تصمیم بر معرفی جفت‌شان گرفتیم.

مجموعه‌ی Persona نیاز به معرفی چندانی ندارد؛ بعد از انتشار نسخه‌ی پنجم، که می‌توان آن را نقطه‌ی آغازی جهت کسب شهرت عمومی دانست، بسیاری از مخاطبین، حتی آن‌هایی که علاقه‌ی چندانی به سبک «نقش‌آفرینی‌ شرقی» (JRPG) نداشته خود را مشغول تجربه‌ی این بازی یافتند.

بازی Persona 5 سعی داشت علاوه بر حفظ هویت و جایگاه پیشین خود، راه برای مخاطبین جدید و آن‌هایی که علاقه‌ی وافر به تجربه‌ی بازی‌های «شبیه‌ساز اجتماعی» (Social Sim) داشته هموار کند. که البته بسیار هم در این راه موفق شد. داستان بازی درباره‌ی گروهی از جوانان مدرسه‌ی «شیبویا» بوده که بعد از ورود تصادفی‌شان به دنیای «متاوِرس» (Metaverse)، متوجه توانایی‌های ویژه‌شان در تغییر دنیای اصلی از طریق نابود کردن ناخالصی‌های ناخودآگاه افراد جامعه می‌شوند. پیروی این موضوع، آن‌ها تصمیم بر مبارزه با ناعدالتی‌های جامعه‌ی خود می‌گیرند. بازی‌های مجموعه‌ی Shin Megami Tensai هیچ‌گاه کوتاه نبوده‌اند، Persona 5 نیز از آن بازی‌هایی است که مستلزم حداقل 80 ساعت وقت آزاد است.

اما خوشبختانه، برای رسیدن به آن جرقه، به نقطه‌ای که موجب می‌شود جذب بازی شوید، چندان نیاز به صبر نیست. این بازی در همان ساعات اول با گیم‌پلی کاربر دوستانه، شخصیت‌پردازی بی‌نهایت جذاب و ایجاد سوالاتی چند برای مخاطب، وی را پشت دستگاه نگه داشته و طولی نمی‌کشد که حواس بازیکن را سمت خود جلب کند.

عنوان مذکور توانست ثابت کند که عناوین «نوبتی» هم می‌توانند در زمره‌ی عناوین «عامه‌پسند» قرار بگیرند. تنها کافی است کمی هوشمندانه‌تر عمل کرد و امروزه، شاهد آن هستیم که بسیاری از استودیوهای شرقی، پیروی این مکاشفه، بازی‌هایی را به ارمغان آورده که چون Persona 5 دل هواداران را بدست می‌‌آورند.

بازی Uncharted 4: A Thief’s End نیز دزد محبوب مخاطبین «پلی‌استیشن» را باری دیگر روی صحنه‌ آورد تا برای آخرین بار دست به سرقت از معابد و مقبره‌های گذشته بزنند. وقایع این عنوان سه سال بعد از آخرین نسخه رخ می‌دهند. «نیتن» هم‌اکنون خود را مشغول کرده و با انجام کارهای عادی، مخارج زندگی‌ خود و همسرش را در می‌آورد. همه چیز عادی است تا این‌که برادر گم‌شده‌ی «نیتِن»، «ساموئل» دوباره بازگشته و از او طلب کمک می‌کند تا بلکه بتواند بدهی بزرگش را پس بدهد.

او برای انجام این کار، باید گنج معروف «کاپیتان آوِری» را پیدا کند، گنجی که زمانی «نیتِن» و برادرش هر دو دنبالش بودند. «نیتِن» نیز مجبور به فعالیت مجدد شده و با برادرش سفری دور و دراز را جهت کشف بقایای ثروت این کاپیتان مرده شروع می‌کند، سفری پر از خون، عشق و اکشن. Uncharted 4: A Thief’s End روایتی دوست‌داشتنی داشته و خاتمه‌ای زیبا بر ماجراجویی «نیتن» محسوب می‌شود. داستان بازی سرشار از صحنه‌های اکشن و خیر‌کننده بوده که شما را لحظه به لحظه روی صندلی‌تان نگه می‌دارد.

این روایت هیجان‌انگیز با گیم‌پلی بهینه وخوب به همراه بوده که نیاز بازیکنان به نزاع و حل معماهای تاریخ را برطرف می‌کند. اگر از علاقه‌مندان به فیلم‌های «ایندیانا جونز» هستید، تجربه‌ی Uncharted را از دست ندهید؛ سکانس‌های انفجاری Uncharted 4 شما را ناامید نخواهند کرد.

همانطور که می‌توان ملاحظه نمود، کنسول دوست داشتنی‌مان در ابتدای کار نتوانسته بود آنطور که باید خود را نشان دهد، اما به مرور، با عرضه‌ی عناوینی که درخور نام و پیشینه‌اش بوده، خودی در بازار نشان داد و مخاطبینش را باری دیگر راضی به ماندن در جناح آّبی نمود. اما این فقط شروع کار بود؛ آرامش قبل از طوفان.

به پایان قسمت اول رسیده‌ایم و توانستیم بررسی کنیم که در سال‌های ابتدایی، چه بازی‌هایی لایق بهترین نامید شدن میان انحصاری‌ها را داشتند. امید است که از این قسمت لذت برده باشید. در قسمت بعدی، به بررسی سایر عناوین انحصاری خواهیم پرداخت تا بلکه پرونده‌ی این کنسول به یاد ماندنی نیز به اتمام برسد. آیا با انتخاب‌های فوق موافق بوده‌اید؟ نظرات خود را به ما به اشتراک بگذارید.

مقالات مرتبط
برای ارسال دیدگاه ابتدا باید وارد شوید.
محصولات مرتبط