شمار بازیهایی که آنها را بر اساس آنچه میازاکی پایه گذاشته، که اصطلاحاً سولز-لایک مینامیم، در سالیان اخیر رو به افزایش رفته است و چه بسا تجارت ماندگاری که از همین بازیهای سولز-لایک بزرگ و کوچک نصیب گیمرها شد. گرچه وقتی بخواهیم وارد بحث Thymesia بشویم، باید کمی از سری دارک سولز (Dark Souls) فاصله گرفته، و بیشتر به سمت سکیرو (Sekiro: Shadows Die Twice) متمایل شویم. پس با ما همراه شوید تا به دل پادشاهی هرمس سفر کنیم.
در دورانی طاعونزده که تمام دنیا درگیر شیوع بیماریای مرگبار است، کوروِس (Corvus)، جنگجوی مرموز داستان است که باید با کند و کاو در خاطرات درهمشکستهاش، تکههای گمشدهی معمای نابودی پادشاهی هرمس را پیدا کند. اتمسفر گوتیک و تاریک بازی با اینکه از نظر وسعت، با امثال بلادبورن (Bloodborne) قابل مقایسه نیست، اما در مقیاس خودش سنگ تمام میگذارد. شیوهی روایت شبیه به سکیرو و تا حد زیادی سرراستتر است. مانند سولز-لایکهای دیگر، تکهها مختلف از Lore بازی در محیط پخش شدهاند و هر یک بخش خاصی از روایت بازی را پیش میبرند. البته این تکههای قابل جمعآوری صرفاً متنهای تایپ شده هستند و میشد خلاقیت بیشتری برای آنها به خرج داد که جمع کردن آنها حوصلهسربر نباشد.
سیر روایی بازی کوتاه است، اما میشد در همین سیر کوتاه شخصیتهای بیشتری معرفی کرد، چرا که فکر نمیکردم در 24 ساعت تجربهام فقط با دو NPC مواجه شوم که یکی از آنها حتی تاثیر خاصی در روند داستان ندارد. همینطور نتیجهی تعامل داستان و محیط اصلا جالب نیست، و صرفاً شاهد یک روند خطی محض هستیم که باید خاطرات جدید را انتخاب کنید، به انتهای آنها برسید و تمام. به عبارتی Thymesia به آسانی تمام پتانسیل و فرصتهایی که در روند داستانسرایی دارد را نادیده میگیرد و به کم بسنده میکند. محیطهای بازی ژرفای خاصی ندارند. از نظر طراحی، نورپردازی و رنگبندی اکثراً مشابه هستند و به جز محیطهای تنگ و تاریک و مخوف، تنوعی به چشم نخواهید دید. با وجود چنین محیطهای کوچکی، بازی اصرار بر برگرداندن شما به همان مکانها دارد، تا دشمنان متفاوتی را شکست دهید، صرفاً کارهای تکراری انجام دهید. نکتهی عذابآور این است که، اگر از این کار لذت نبرید و نخواهید مأموریتهای فرعی را پیش ببرید، چند باسفایت جذاب و بخشهای از خاطرات کوروِس را نیز از دست خواهید داد.
با این حال، باسفایتهای بازی را باید بهترین بخش آن بدانیم. پیش از رویارویی با آنها، در محیط و متونی که جمع میکنید رفرنسهای جالبی به آنها داده میشود تا برای ملاقات با باسفایت مشتاق بشوید. خود باسفایتهای Thymesia نیز شخصیتهای مهم با طراحیهای جذاب هستند که مشخصاً استودیوی گمنام OverBoarder برای دیزاین، انیمیشنها و سناریوهای مبارزات آنها وقت و ظرافت زیادی به خرج داده است و سینماتیکهای مواجهه با باسفایتها تماشایی و هیجانانگیز هستند.
رفتاری که باید در قبال باسفایتها و دشمنان نشان دهید، کاملا مشابه Sekiro است. تمامی ضربات حریف را تحلیل کنید، بفهمید هر کدام چگونه خنثی یا دفع میشود، سپس سناریوی حمله بچینید. مبارزات سریع بازی درست مشابه شاهکار میازاکی، بر اساس Parry کردن حملات و ضدحمله است. باید زمانبندی حملات را درک کرده و سپس ضربات را برگردانید تا فرصت ضدحمله را به دست آورده و حریف را زمین بزنید. برای تمام کردن کار دشمنان نیز Finisherهای خشن و موزونی در نظر گرفته شده، تا هیجان مبارزات دو چندان شود. با این حال، مبارزات یک کپی تمام از Sekiro نیست و Thymesia تا حد زیادی سعی میکند تا با به کار گیری برخی المانهای خلاقانه، خود را از منبع الهاماش جدا کرده و هویت منحصربفرد خود را بسازد. در برخی موارد نیز المانهای سکیرو را در چارچوب خود بازآفرینی و شخصیسازی میکند و اتفاقاً نتیجه جذاب است.
شمار دشمنان در محیطها زیاد است و به نسبت وسعت بازی از تنوع خوبی هم برخورداند. هر دشمن سناریوی خاص خود را در مبارزه میطلبد و بازی دائماً شما را مجبور میکند که سبک مبارزهی منعطفی داشته باشید، در غیر این صورت مرگ را پذیرفتهاید. دشمنان سرسختتر پاداشهای خوبی برای گسترش گیمپلی خواهند داشت. یکی از عوامل اساسی لذت مبارزات در Thymesia، گیمپلی حقیقتاً شسته و رفتهی آن است. انیمیشنها، ضربات و هوش مصنوعی دشمنان در وضعیتی خوبی قرار دارند. هر ضربهای که بر پیکر حریف میزنید، وزن مشخصی دارد. وقتی در جریان زد و خورد قرار بگیرید، به خوبی درون آن باقی میمانید، چرا که پس از آموزش اصولی مکانیزمها، بازی لذت حاصل از موفقیت را اهرم رضایت مخاطب قرار میدهد. گیمر حوصله میکند، یاد میگیرد، شکست میخورد و نهایتاً با اتکا بر تجربهی حاصل از شکست، به موفقیت میرسد. این گونه یک بازی سولز-لایک مخاطبش را میآموزد تا هر چالشی را از سر راه بردارد. مسئلهای که Thymesia به خوبی از پس آن برمیآید. اگر Sekiro را تجربه کردهاید و به آن عشق میورزید، Thymesia نه تنها ناامیدتان نمیکنند، بلکه شدیداً دلتنگیتان را تسکین میبخشد.
در Thymesia پا به پای دشمنانی که در برابرتان قد علم میکنند، با انتخابهای معقول برای پیشرفت نیز مواجه خواهید شد. میتوانید بسته به سبک بازیای که میپسندید، سرعت یا قدرت را ارجعیت ببخشید. میتوانید تدافعیتر یا مرگبارتر عمل کنید، و در هر صورت بازی بالانس خوبی را میان آسیب زدن و آسیب دیدن برقرار میکند، که نه چالش پیشرو افت کند و نه سختی بازی غیرمنطقی شود. همینطور این امکان وجود دارد که هر زمان خواستید درخت مهارتتان را تغییر دهید و اینگونه بتوانید بر هر شرایطی، سبک مبارزه خود را تغییر دهید. ممکن است با حریفی مواجه باشید که سنگین و کند، اما مرگبارتر است. ممکن است حریفی بیشتر نسبت به ضدحمله آسیبپذیر باشد. هر زمان بخواهید میتوانید تواناییهایتان در راستای تطبیق با ویژگیهای حریف تغییر بدهید. به همین علت باید بگوییم که Thymesia به اندازهی سولز-لایکهای دیگر سختگیر نیست. البته این بدان معنا نیست که Thymesia آسان است. برخی از باسفایتها یا حتی دشمنان ممکن است ساعتها بی هیچ رحمی زمینتان بزنند. اما Thymesia را میتوانیم بخشنده بنامیم. چرا که برای به دست آوردن آیتمها و موارد لازم برای پیشرفت، خیلی اذیتتان نمیکنند.
بازی Thymesia با موتور بازیسازی Unreal Engine 4 توسعه یافته است. به همین دلیل بهتر است انتظار خاصی از گرافیک فنی بازی نداشته باشید. همانطور که اشاره کردم، محیطهای بازی کوچک هستند و چشمانداز خاصی در آن مشاهده نخواهید کرد. تکسچرها در حد و اندازهی نسل کنونی نیستند و در بهترین حالت میتوانیم بازی را نسل هشتی بنامیم. از نظر هنری هم چندان زیبایی بصری خلاقانهای در انتظارتان نیست و شخصاً هیچ لذتی از دیزاین مکانهای Thymesia نبردم. به نظر میآید سازندگان بیشتر انرژی خود را برای خوشساخت درآوردن گیمپلی صرف کردهاند که خود برای یک بازی سولزلایک غنیمتیست. موسیقی بازی هم از آن دست موسیقیها نیست که در خاطرتان نقش ببندد و بهیادماندنی باشد، اما به خوبی با حال و هوای گوتیک و مرموز آن جور است. در لحظات رکود یا تنش، موسیقی به خوبی ذهنتان را آماده میکند.
سخن پایانی
عنوان Thymesia را میتوان یک همسان خوشساخت برای Sekiro دانست. همسانی که سعی نمیکند متکی بر منبع الهامش بماند و با تغییر و شخصیسازی المانها، تا حدودی در راستای کسب استقلال خود برمیآید. Thymesia عنوان بزرگی نیست. داستانپردازی قدرتمندی ندارد. محیطهایش بزرگ نیستند و خالی از مناظر چشمنواز است. اما با گیمپلی خوشساخت، مبارزات هیجانانگیز، میتوانند لحظات جذابی را برایتان رقم بزند.
نکات مثبت:
گیمپلی خوشساخت و مبارزات درگیرکننده
باسفایتهای مطلوب با سناریوهای جذاب
تنوع قابل قبول دشمنان
نکات منفی:
محیطهای کوچک و نهچندان متنوع
گرافیک فنی متوسط
عدم خلاقیت هنری در طراحی مکانها
داستانسرایی ضعیف با شخصیتهای کمتعداد
نمره نهایی: 7.5/10
برای ارسال دیدگاه ابتدا باید وارد شوید.