عنوان Never Alone یک بازی «ماجراجویی پلتفرمر» است که توسط استودیوی Upper One Games توسعه یافت و در سال 2014 برای PC و دو کنسول نسل هشتمی Xbox One و PS4 عرضه گردید. این بازی، بعدها برای دو سیستم عامل OS X و Linux، دو کنسول قدیمی PlayStation 3 و Wii U، و همچنین گوشیهای هوشمندی که از سیستم عامل Android و iOS استفاده میکنند نیز منتشر شد. اما به نظر نمیرسد که سازندگان کارشان با این بازی تمام شده باشد! چندی پیش اعلام شد که بازی Never Alone همراه با افزونهاش برای کنسول دستی Nintendo Switch در راه هستند و اکنون ما با نقد و بررسی این نسخه در خدمت شما هستیم! جالب است بدانید که در همین جریانات، ساخت نسخهی دوم این بازی نیز تایید شد. پس تا ادامهی مطلب، با نقد و بررسی جدیدترین پورت عنوان Never Alone ما همراه باشید.
بازی Never Alone خیلی زود هدف اصلی وجودیت خود را مشخص میکند: ارائهی یک داستان احساسی و معرفی قبایل کمتر شناخته شدهی جهان هستی. این بازی، مخاطب را در نقش دخترکی به نام Nuna و روباه قطبیاش قرار میدهد که ماجراجویی احساسی و درگیرکنندهای را در کنار یکدیگر تجربه میکنند. روایت داستان و افسانهسازیهای Never Alone واقعا زیبا و شنیدنی هستند. اما از طرف دیگر، تعداد نسبتا زیادی کالکتیبل نیز در بازی پراکنده شدهاند که با پیدا کردن هر یک از آنها، میتوانید تکهای از مستند معرفی یک قبیلهی سنتی در آلاسکا را تماشا کنید.
درواقع، یکی از جالبترین ویژگی عنوان Never Alone، پردازش داستانش به قبایل کمتر شناخته شدهی دنیا میباشد. تکههای مستند پخش شده در خط داستانی بازی به قدری جذاب و دیدنی هستند که حتی میتوانند بر ماجراجویی Nuna و روباهش اولویت پیدا کنند! چرا که محتوای این مستندها صرفا «معرفی» این قبایل نیست، بلکه از جذابیتها و شیرینیهای زندگی در این قبایل، و همچنین مشکلات و خطراتی که، اعمال ساکنان سایر نقاط جهان، زندگی مردم این قبیلهها را تهدید میکنند نیز صحبت میکند. به عبارتی، بعد از تجربهی این بازی، شاید بسیاری از ما نسبت به کارهای خود هوشیارتر شویم.
از دیگر نقاط قوت Never Alone طراحی محیطها و فضاسازیهای زیبای جهان بازیست. سرزمینهای پوشیده از برف، وزش باد و بورانهای سرد، غارهای کریستالی مملوء از یخ، شفقهای صبحگاهی، و دیگر موارد طبیعی، در Never Alone به زیبایی تمام به تصویر کشیده شدهاند. با توجه به ماهیت داستان و اینکه کل بازی در قسمتهای شمالی کره زمین روایت میشود، محیطهای بازی آنقدرها نمیتوانستند متنوع و گوناگون باشند؛ ولی با این حال سازندگان تمام تلاششان را کردهاند که محیطهای مراحل مختلف کاملا یکنواخت و مشابه نباشند.
اما چیزی که نتوانسته از حس یکنواختی به دور بماند، گیمپلی بازی است! همانطور که اشاره کردیم، بازی Never Alone یک اثر ماجراجویی پلتفرمر است که بیشتر گیمپلی آن بر محوریت حل پازلهای مختلف میباشد. حضور روباه قطی و استفاده از او در حل پازلهای بازی مکانیک خلاقانه و جالبی است. تقریبا تمامی پازلهای درون بازی، با همکاری Nuna و روباه قطبی وی، و ترکیب تواناییهای این دو شخص حل میشوند. این مسئله به ایجاد ایدهها و تاکتیکهای خلاقانهای در مواجه شدن با دشمنان یا عبور از محیطهای پیچیده، شده است.
اما متاسفانه روند گیمپلی خیلی زود تکراری و خسته کننده میشود؛ و مکانیکهای کنترل شخصیتها شدیدا ضعیف، یا اصطلاحا Clunky هستند. در Never Alone، حتی سادهترین حرکتهای شخصیتها و کنترل آنها هم حس خوبی را القا نمیکنند. از طرف دیگر، متاسفانه گلیچها و باگهای فراوان موجود در مکانیکهای گیمپلی نیز هیچ کمکی به این مسئله نمیکنند!
بعضی از باگها واقعا آزاردهنده هستند و حوصلتان را در حل یک پازل به سر میبرند. اما برخی دیگر، صرفا آزاردهنده نیستند، بلکه شما را مجبور میکنند تا به آخرین فایل Save خود مراجعه کرده و مجددا قسمتهای از بازی را طی کنید و امیدوار باشید که این بار دیگر با آن باگهای Game-Breaking (باگهایی که مانع از پیشرفت شما در خط داستانی بازی میشوند)، مواجعه نشوید!
موسیقیهای Never Alone در یک سطح «خوب» هستند؛ آنها حس گشت و گذار در محیطهای سرد، پرسه زدن در غارهای یخ، و دویدنهای زیر بارش برف و بوران را به خوبی به مخاطب منتقل میکنند. اما با توجه به داستان احساسی و درگیرکنندهای که برای بازی طراحی شده، میتوان گفت که بخش موسیقی در ساختار این بازی، یک فرصت از دست رفته نیز میباشد. سازندگان میتوانستند با ساخت چند تِرَک زیبا با ریتم و نوای ماندگار، تاثیرگذاری برخی از سکانسهای بازی را دوچندان کنند. اما خب، این فرصت را از دست دادند و موسیقیهای Never Alone، هرچند که «بد» یا «ضعیف» نیستند و حس متناسبی را به مخاطب القا میکنند، اما هرگز ماندگار و فراموش نشدنی هم نیستند.
مورد آخری که میخواهم به آن بپردازیم، گرافیک بازی است. با گذشت 8 سال و در نظر گرفتن سختافزار محدود کنسول دستی Nintendo Switch، صرفا میتوان گفت که گرافیک Never Alone «قابل قبول» است. گرافیک این بازی حتی در زمان انتشار اولیه هم چیزی نبود که با دیدن آن به وجد آمد، و خب اکنون با گذر زمان، جلوههای بصری آن قدیمیتر و منسوختر نیز شدهاند. با این حال، طراحیهای هنری بازی همچنان زیبا هستند و گرافیک ضعیف نمیتواند مانع شما از لذت بردن از محیطهای زیبا و دوست داشتنی Never Alone شود.
نتیجهگیری
بازی Never Alone یک اثر زیبا و دلنشین است که در کنار یک مستند جانبی درون بازی، میتواند بسیار آموزنده و تاثیرگذار باشد. اما در نهایت، مشکلات و نقصهای متعدد در ساختار گیمپلی، مانع تبدیل شدن آن به اثری ماندگار و شایسته میشوند.
نکات مثبت:
داستان زیبا در کنار مستند تاثیرگذار
طراحی محیطهای زیبا
نکات منفی:
تکراری و خستهکننده شدن گیمپلی
وجود گلیچها و باگهای آزاردهندهی فراوان
نمره نهایی: 7
برای ارسال دیدگاه ابتدا باید وارد شوید.